« Home | کاریکاتور عقیدهشاید کمی دیر باشد ولی لازم دانستم د... » | گناه و ثواب – مجازات و پاداش شیطان گف... » | نیکی ، راستگویی ، واقعیت ، صداقت..................... » | تعریف: هنر........................................... » | بندگی،شراکت ... جزا،پاداش............................ » | خدا ،هنر، اطاعت...................................... » | نیازهای یک خدا ...................................... » | افتتاحیه: به نام خدا................................. » | من می خوام برگردم به کودکی ولی کفشهای برگشتم کوچی... » | من میخواهم اعتراف کنم »

Mad man has return*

خوب . انتظار به پایان رسید . سلام به میلیون ها نفری که منتظر خواندن اراجیف بنده هستند. تو این مدتی صاحب این قلم (کیبورد!) چیزی نمی نوشت مشغول کار خاصی نبود . چندتایی پروژه کاری به اتمام رسید .ماشینم را تعمیر بردم .چندتایی سفر مفید رفتم چندتا کتاب خوب خواندم . چندتا دوست خوب پیدا کرم چندتا از دست دادم. کلی فیلم دیدم .خواستگاری رفتم. نامزدی گرفتم و با عشقم ازدواج کردم ... مطلب مهمی نبود برای اعتراف . ارتباطم با جناب استاد کم شده. نمی دانم شاید به خاطر مسائل عاطفی باشد که گرفتارم کرده بود و بالاخره کار خودش را کرد. اخر ازدواج سنت پیغمبر است ((اخر بنده خدا هی ازدواج کرده که ثابت کنه سنتشه یکی نبوده که بگه ممد جان تو بگو ما قبول داریم)) استاد هم حساس ! کلی بهش بر خورد !

بگذریم .

همیشه وقتی می اید که سرم خلوت باشد وقت فکر کردن وسوال کردن داشته باشم . البته او هم باید حوصله من را داشته باشد . خیلی گرفتاره ولی به اندازه همه ادمهای دنیا وقت داره. برای هر نفر روزی 24 ساعت . بلکه بیشتر . چون هر لحظه هزاران راه نرفته پیش پایت میگذارد. مثل ان یکی نیست که بگوید همه جوابها در کتاب است و سنت .وفقط یک راه هست ان هم راه راست ! (ادم خوابش میگیره چرا راه راست وقتی جاده چالوس هست کی میره اتوبان ؟ )

حالا تازگی ها یه قرار ملاقات گذاشتم . گفته حرفهای مهمی داره.

A song by snap *

اول اینکه تبریک بابت خواستگاری و نامزدی و عروسی...بعد هم اینکه ای آقا...هجرت مختص هم او بود که به قول شما ترویج سنت می نمود... ماکه آخر ِ عام ِپکیده از درونیم،کمی عزلت گزیده ایم فقط.

Post a Comment